مترجم: رزیتا ملکی‌زاده
منبع: راسخون





 

آیا حقیقتاً برای ذهن آشفته می‌تواند یک درمان پزشکی وجود داشته باشد؟ جهت درمان افسردگی محاسن دارو درمانی در مقایسه با گفتگو درمانی و بالعکس چیست؟ برای اینکه تصوری نسبی و مقایسه‌ای از این دو روش درمانی بدست آورید، این مقاله‌ را مطالعه نمایید.
آیا می‌دانید چه احساسی دارد زمانی که وارد ورطه و پرتگاهی شوید و هرگز راه بازگشتی نداشته باشید؟ آیا تا به حال در زندگی آنقدر محزون و افسرده بوده‌اید که بودن در هرکجا و به هر طریقی غیر از آنجا و آنطوری که هستید، موهبتی برایتان باشد بدین معنی که دوست داشته باشید هرجایی باشید غیر از آنجایی که اکنون هستید؟ همه‌ی ما در برهه‌ای از زندگی‌ خود با دلتنگی‌ها و رنج‌های عذاب‌آوری برخورد داشته‌ایم. گرفتن نمرات بد، طرد از اجتماع، احاطه شدن توسط افراد ریاکار و دو رو، در آستانه‌ی جدایی قرار داشتن، خیانت شرکا، داشتن رؤسای سخت‌گیر و ... همگی آنقدر قدرت دارند که به سرعت و به شدت شما را به زیر بکشانند، به طوری که از خودتان بپرسید اصلاً می‌توانید بلند شده و مجدداً به خودتان برگردید. افسردگی یکی از بدترین شرایطی است که می‌تواند به هرکس در هر زمانی از زندگی آسیب رساند. و همانطور که شخصیت کیت وینسلت یعنی «آیریس» در فیلم هالیدی (تعطیلات) (The Holiday) می‌گوید: «مهم نیست که چند مدل مو جدید کوتاه کنی، یا چند تا باشگاه بری و ... هنوز هم هرشب به رختخواب می‌ری و همه چیزو با جزئیات بررسی می‌کنی و می‌مونی که کجای راه رو اشتباه رفتی.» (ـ کیت وینسلت در نقش «آیریس» در فیلم The Holiday»

شرح مقایسه‌ای گفتگو درمانی و دارو درمانی

افسردگی در واقع انسان امروزی را با شدت بیشتری نسبت به سابق به ستوه آورده است. و به قدر قدمت این بیماری، دو مکتب فکری در خصوص نحوه‌ی درمان افسردگی وجود دارد ـ مکتب بالینی یعنی استفاده از دارو؛ و دیگری روان‌شناختی، یعنی استفاده از مشاوره و چیزی که به طور عام گفتگو درمانی گفته می‌شود. تنها یک چاره و راه حل برای افسردگی وجود ندارد. برای بعضی افراد دارو مؤثر واقع می‌شود، برای بعضی مشاوره بکارشان می‌آید و در حالی که برخی دیگر ممکن است به هر دو این روش نیاز داشته باشند. متأسفانه در برخی موارد، هیچ‌کدام از این شیوه‌ها ممکن است تأثیر دلخواه را نداشته و قاصر از کمک به فرد نگون‌بخت باشند. دارو درمانی و گفتگو درمانی هر کدام جوانب مثبت و منفی خود را دارند. هر دو دارای فواید و کاستی‌هایی هستند. در ذیل مقایسه‌ای میان این دو فرم درمانی جهت درمان افسردگی ارائه کرده‌ایم.

گفتگو درمانی
رویکرد: افسردگی هیچ روش و مسیر تعریف شده‌ای نداشته و هیچ پاتولوژی یا آسیب‌شناسی معینی ندارد. شما نمی‌توانید افسردگی را «ببینید» ـ به این دلیل که انتزاعی یا غیر قابل لمس است. افسردگی یک بیماری ذهنی است. از این رو بهتر است با آن در همین سطح یعنی ذهن مقابله کنیم. همانطور که در یکی از مقالات پیشین گفتم، اعتقاد دارم که هیچ مشکلی در این دنیا وجود ندارد که نتوان با حرف زدن آن را حل کرد. کلید حل مشکل یافتن فرد مناسب برای مطرح کردن و حرف زدن با او است. با پیدا کردن «فرد مناسب» منظورم فردی است که صحبتهای شما را تا آخر گوش کند و مشاوره‌ای دلسوزانه و در عین حال عملی و مشخص ارائه دهد. کسی که بتواند شما را از بی‌تفاوتی خارج سازد. نظرسنجی‌های بسیاری که توسط پژوهشگران و متخصصان در سراسر جهان انجام شده نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین دلایل افسردگی عدم برقراری ارتباط با دیگران است. فرد افسرده احساس طرد شدگی، دلسردی، تنهایی، به حال خود رها شده، داشته و احساس می‌کند هیچ کس نگران او نیست. شرایط یک فرد افسرده به گونه‌ای است که به محض وارد شدن چنین افکاری به ذهن او، خارج ساختنشان تقریباً غیرممکن خواهد بود. ذهن این فرد نسبت به آن افکار لجوج و تغییرناپذیر خواهد شد. تنها راه خروج از آن، متعاقد کردن فرد به این است که در واقع آنطور که او تصور می‌کند نیست؛ در حقیقت او دوست داشتنی، باارزش، گرامی و برای دیگران مهم است.
مزایا: گفتگو درمانی دارای چندین مزیت است؛ مهم‌ترین آن، این است که شما در واقع فرد افسرده را مجاب می‌سازید که در مورد مشکل خود صحبت کند. هیچ چیز بهتر از آن نیست که بجای حدس و گمان، از زبان خود فرد به مشکلش پی ببرید. گفتگو درمانی بیشتر جنبه‌ی شخصی دارد. جدای از آن، اثرات روانی مشاوره افسردگی فوق‌العاده است، به این دلیل که در واقع به فرد افسرده این فرصت داده می‌شود تا نظر خود را ابراز کند و همچنین ترغیب می‌شود تا نگاهی به درون خویش کند. علاوه بر این، همیشه از اینکه انسان بفهمد کسی هست که به مشکلاتش توجه نشان می‌دهد و آن فرد واقعی است، احساس خوبی به او دست می‌دهد. گفتگو درمانی حمایت معنوی و اخلاقی که افراد افسرده به شدت بدنبال آن هستند را به آنها می‌بخشد.
جنبه‌ی منفی: گاهی اوقات صحبت کردن کافی نیست. فرد افسرده در وضعیت ناپایدار ذهنی بسر می‌برد؛ ممکن است که در موقعیتی نباشد که به حرفهای مشاور پاسخ دهد و یا به آنها گوش کند. در عین حال، بعضی افراد سدی را در مقابل مشاوران ایجاد می‌کنند و دلشان نمی‌خواهد با آنها صحبت کنند. آنها روانپزشکان را به چشم انسان‌های موعظه‌گر می‌بینند. گفتگو درمانی ممکن است در چنین مواردی با شکست روبرو شود.

دارو درمانی
رویکرد: در جهان افرادی وجود دارند که با یک تصادف یا حادثه‌ا‌ی خاص بیش از دیگران تحت تأثیر قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، دو دانشجو که هر دو در یک دانشکده یا دانشگاه در یک رشته مشغول به تحصیل هستند، از یکی از تکالیف درسی نمره‌ی «F» می‌گیرند. یکی از این دانشجویان ممکن است راحت آن را بپذیرد ـ «آه، خوب از این اتفاقها گاهی می‌افته! اشکالی نداره. چیز مهمی نیست. اشتباه کردم، ولی از نو شروع می‌کنم و همه چیزو جبران می‌کنم.» هرچند دانشجوی دیگر ممکن است دچار افسردگی شود ـ «شاید از من برنیاد که (یک حرفه‌ای) باشم؛ شاید باید انصراف بدم. به اندازه‌ی کافی باهوش نیستم و به قدر کافی قوی نیستم. اونو ببین نمره‌ی «F» گرفته ولی اعتماد بنفس و کنترلشو از دست نداده و حالا به من نگاه کن! واقعا که خیلی بی مصرفم.» به چه علت نفر دوم چنین احساسی داشت؟ چرا نفر اول خیلی ناراحت نشد؟ به این دلیل که بعضی افراد به طور ژنتیکی از پیش مستعد ابتلا به بیماری‌های خاصی هستند؛ درست همانطور که ممکن است مستعد ابتلا به دیابت یا سرطان باشند، این امکان وجود دارد که زمینه‌ی ابتلا به افسردگی در آنها وجود داشته باشد. دارو درمانی با افسردگی در این سطح به مقابله بر می‌خیزد ـ در سطح فیزیولوژی، در سطح ژن.
مزایا: دارو درمانی مثل گرفتن گاو نر از شاخ‌هایش می‌ماند. هنگامی که یکی از انتقال دهنده‌های عصبی تولید شده در بدن یعنی سروتونین که بر خلق و خوی ما تأثیر می‌گذارد، در بدن منتشر می‌شود، روحیه‌ی شما را بالا برده و به شما احساس «شادی» می‌بخشد. هرچند میزان سروتونین تولید شده در بدن به صورت ژنیتیکی کنترل می‌شود. سطوح سروتونین کمتر از حد طبیعی می‌تواند زمینه را برای داشتن احساس افسردگی فراهم کند. داروهایی که در روش دارو درمانی تجویز می‌شوند، با این وضعیت مقابله می‌نمایند. دارو درمانی با استرس، اضطراب، بی‌خوابی، از دست دادن اشتها و دیگر علائم و یا علل افسردگی مقابله می‌نماید ـ به همین جهت نمی‌تواند تمایز خیلی روشنی میان این دو ایجاد شود.
جنبه‌ی منفی: دارو چیزی است که فرد می‌تواند بطور دلخواه مصرف آن را کاهش یا افزایش دهد؛ با توجه به وضعیت روحی افراد افسرده، این کار می‌تواند منجر به اعتیاد به داروهای تجویزی شود. در عین حال دارو راهی غیرشخصی برای مقابله با مشکلی مانند افسردگی است. این امر ممکن است موجب شود که دارو تنها تأثیر موقتی بر روی فرد داشته و ممکن است موجب شود افسردگی فرد مجدداً عود کند.

به طور خلاصه این که افسردگی یک وضعیت روحی و روانی است که در بدن آشکار می‌شود. از این رو یک راه حل خاص برای این مشکل وجود ندارد. گفتگو درمانی و دارو درمانی به یک اندازه دارای اهمیت می‌باشند و هنگامی که با هم بکار برده ‌شوند بیشترین تأثیر را خواهند داشت. در آخر اینکه، قدرت خواست و اراده‌ی فرد نیز دارای اهمیت است. دفعه‌ی بعد که احساس غم و ناراحتی کردید، این را به خاطر داشته باشید که «این نیز بگذرد ...»